در سینه نی به قدر نایی مانده
از آه دلم ، یک دو سه تایی مانده
آنقدر که حرف های خود را خوردم
از جان قصیده ، یک رباعی مانده
الاحقر
من از این زنده بودن پای چوب دار می ترسم ...