مبین خموشم و صد مهر بر لبم دارم
هزار زلزله در این دل چو بم دارم
اگر به خون رگانم کنم غمم مکتوب
هزار حرف جگرسوز در قلم دارم
تمام غصه دل گشته است تنهایی
و این عجیب که پیش منی و غم دارم
تو آتشی و به جانم فتاده ای ای یار
دگر چه ترس ز عقبی و محشرم دارم
اگر چه بغض گلویم پر است از گله ها
ولی زمهر تو حرفی به هر رگم دارم
قسم به آنکه تو را در مسیر من بگذاشت
تویی تو , هستی من , آنچه بیش و کم دارم
الاحقر
ولی واقعا پیشرفت رو به جلوتون محسوسه. تبریک می گم بهتون.
شاعر باشید.
....................................................................
ممنونم از نظر لطفتون ...