آری برادر اینچنین می گذرد روز و روزگار من گهی لب به سخن می گشایم و از درد ها می گویم و گهی از شدت گرفتنشان لب به سکوت می بندم تا کسی گرفتار نشود. عزیزی می گفت تو چشم هایت عمق دارد، سکوتت بی دلیل نیست .. و من چشم به سنگ فرش ها می دوزم و با خودم قدم می زنم و زیر لب تکرار می کنم ؛ سکوتم بی دلیل نیست ... بی دلیل نیست ... بی دلیل نیست ... عابد کیاحیرتی ................................................................. این هم از لطف تکلم به زبان عشقست ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
اینچنین می گذرد روز و روزگار من
گهی لب به سخن می گشایم و از درد ها می گویم و گهی از شدت گرفتنشان لب به سکوت می بندم تا کسی گرفتار نشود.
عزیزی می گفت تو چشم هایت عمق دارد، سکوتت بی دلیل نیست ..
و من چشم به سنگ فرش ها می دوزم و با خودم قدم می زنم و زیر لب تکرار می کنم ؛ سکوتم بی دلیل نیست ... بی دلیل نیست ... بی دلیل نیست ...
عابد کیاحیرتی
.................................................................
این هم از لطف تکلم به زبان عشقست ...