می روم و نمی رود پایِ دلم ز کوی تو
خود چه کند اسیرِ آن، حلقه به حلقه موی تو
دامن صبر می رود از کفِ اختیار من
چون که شود گره گشا، باد صبا ز روی تو
من چه کنم ز خشم تو ، شیوه ی ناز چشم تو
یک قدم ار عقب روم ، صد قدمم به سوی تو
گم شده جان و روح و تن ، نیست به غیر تو ز من
ذرّه به ذرّه هرچه من ، جمله به جست و جوی تو
کوزه ی دل ، تَرَک تَرَک ، هر نفسی کِشد سَرَک
تازه کند گلو ، مگر ، از یمِ در سبوی تو
ابر