بازار شعر فروشان، پر از مس است
این روز ها غزل ناب کیمیاست ...
"الاحقر"
حجه الاسلام قرائتی :
باید بر خودباختگی غلبه کنیم،مملکت ما دو کمبود
اساسی دارد یکی آنکه آخوندهایش نواب صفوی نیستند و دیگر اینکه کت و شلوار پوشانان آن
شریعتی نیستند ...
بگذار بگریم من و بگذار بگریم
بگذار در این نیمه شب تار بگریم
او رفت و امید دل من دور شد از من
بگذار که در دوری دلدار بگریم
در ماتم پژمردن گلهای امیدم
بگذار که چون ابر به گلزار بگریم
مرغ دل من پر زد و افتاد به دامش
بگذار بر این مرغ گرفتار بگریم
غمخوار من خسته به جز دیدهی من نیست
بگذار به غمخواری خود زار بگریم
در ورطهی دیوانگیم میکُشد این عشق
بگذار بر این عاقبت کار بگریم
او رفت و امید دل من دور شد از من
بگذار که در دوری دلدار بگریم
شعر از: ملک ابراهیمی
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است ...
راستی،
دوستی
چقدر می ارزد ؟
قدر یک کوه طلا !
یا که سنگی سر راه ؟
چه تفاوت دارد !
کاش هر قدر که هست
از ته دل باشد ، از ته دل ...
"الاحقر"
و کجا میفهمیم !
دیدن قاتل همسر هربار
می کند قصه در را تکرار
"الاحقر"
شده یک شب که من از عشق تو بیدارم؟ نه
با همین وضعیت آماده ی دیدارم؟ نه
من که یک عمر به نوکر شدنم دل بستم
یک کمی مثل تو آیا شده رفتارم؟ نه
دیگر اصلا چه نیازی به طبیب عشق است!؟
واقعا من مگر از عشق تو بیمارم؟ نه ...
الهى دل چگونه کالایى است که شکسته آن را خریدارى
و فرموده اى پیش دل شکسته ام
الهى اگر یکبار دلم را بشکنى، از من چه بشکن بشکنى ...
علامه حسن حسن زاده آملی (روحی فداه)