
آروم آروم ، قدم قدم
دارم میرم سمت حرم
حس می کنم کبوترم
باید که بازم بپرم
اما دیگه روم نمیشه
سرم رو بالا بگیرم
مثل کلاغی روسیاه
پیش نگاهت میمیرم
ورودی باب الجواد
ابری میشه آسمونم
بارون اشک نمیذاره
اذن دخول و بخونم
کریمی اربابمون
کرده دل و غرق جنون
بی اختیار مثل نسیم
سمت گوهر شادم دوون
کنار کاشیای صحن
پاهام دیگه جون نداره
خجالت از صاحب خونه
انگاری پایون نداره
گنبد طلا آغوشش و
سمت گدا وا می کنه
دوباره نقاره خونه
بدجوری غوغا میکنه ...
تابستان 1390
"الاحقر"
ممنون از تبریکتون عزیزم
ضمنا روی این بند یک کم کار کن
یه دستی رو سر و روی وزنش بکش
ورودی باب الجواد
ابری میشه آسمونم
بارون اشک نمیذاره
اذن دخول و بخونم
مأجور باشید یاعلی
ضمنا تو حرم آقام دعاتون میکنم