نباشد از شهیدان دور گردیم به ذلت رهسپار گور گردیم
* چقدر هوس کردم، عربی بلد بودم و اگر می شد این نوجوونای سنی رو جمع میکردم و براشون از شیعه ازامام حسین ( ع) و ... میگفتم ، مثل اینکه ما هر جا بریم درست بشو نیستیم !!!
* حرم پر بود از نماز های بی قنوت ، بدون بسم الله، بدون سوره های کامل، و ... از همه بدتر محرومیت از دعا ...
* کتاب دعا که نمی ذاشتن بخونی ، اما خدا خیرش بده رفیقمون ، گوش دادن زیارت عاشورای حاج مهدی تو بقیع صفای دیگه ای داشت ...
* بعید بود ، اما یکی از دعاهای امام جماعت مدینه بعد از خطبه های نماز جمعه این بود : " اللهم طهرنی مسجد الاقصی من رجس الیهود ...
* روز آخر بقیع یه جوونی داشت زیر لب آروم آروم " یه مدینه یه بقیع و می خوند " شروع کردیم گریه کردن ، یه کم که صدامون رفت بالا، شرطه نامرد گفت " ساکت ، حرکت کن " ... یاد بیت الاحزان خراب افتادم ، وای مادرم مادرم مادرم ...وای ...
* داشتم زیارت عاشورا رو تو بقیع گوش می دادم ، همینطور که قدم می زدم ، رسیدم بالا سر قبر عثمان ( قسمت قبرستون یهودی ها !!!)، وایستادم تا رسید به " ثم العن الثانی و الثالث ... " یه کم سبک شدم ...
بقیع قبل از تخریب ...
رفیق حادثه هایی به رنگ تقدیری
اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری
در این رسانه ی دنیا میان برفکها
نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری
رسیده سن حضورت به سن نوح اما
شمار مردم کشتی نکرده تغییری
هزار جمعه ی بی تو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تاخیری
شبیه کودک زاری شدم که در بازار ...
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری ؟
کاظم بهمنی ...
* سلام ، سلام بر قبر خاک گرفته رسول الله (ص) ،
* سلام بر بغض های فروخورده بقیع ، سلام بر چشم های خیس زائران قبر بی نشان ، سلام بر کوچه هایی
که دیگر نیستند ...
* اگر خدای متعال عمری دهد ، گاه به گاهی گوشه ایی از دل نوشته های سفر عشق را تقدیم می کنم ، به
امید آنکه این سفر نصیب همه جستجوگران حقیقت گردد ...
قسمت اول
* روز اول مدینه بود ، رفتم بقیع ، دیدم درها بسته است حتی پشت نرده ها هم نمی شود رفت ...
گفتم درها را بستید ، طواف دور قبرستان را که نمی توانید از ما بگیرید ، نیت کردم گرد حرم های خاکی
یک دور طواف کردم ...
* پیرمرد سنی به دیگری اعتراض کرد که چرا داخل حرم رسول الله کفش پای شماست ، پیش خودم گفتم :
سنگ حرم پیامبر (ص) زیر پا قرار بگیرد ایراد دارد اما اگر حرف رسول الله ...
* توی بقیع که رسیدم ، مات و مبهوت بودم محو این همه مظلومیت ، یه دفعه یه مسلمون خارجی اومد به
زبون عربی از روحانی کاروان پرسید " قبر فاطمه (س) کجاست ؟" دیگه بغض امونم نداد ...
* دو رکعت نماز چند قدمی بیت الحزان خراب ،دور از نگاه شرطه ها ...
گر چه خیلی سریع ، اما خیلی حال داد ...
*یه کار قشنگی که تو مسجد پیامبر ( ص) معمولا بعد از نماز ها انجام می شد ، حلقه های حفظ و قرائت
قرآن بود که پر بود از نوجوون ...
* شب جمعه ،شب ولادت حضرت علی اکبر(ع)، خوابیدن روی سنگفرش حرم رسول الله بعد از دعای کمیل
صفای دیگه ای داشت ، تو خیالمم نمی گنجید ،آخرین تصویر قبل از خواب تو چشمام گنبد سبز رسول
خوبی ها باشه ...