دانلود اهنگ جدید مقام معظم رهبری: شریعتی ،درد دین داشت ... :: قریب و غریبه

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

بایگانی



بخشی از وصیت شرعی دکتر شریعتی به محمدرضا حکیمی


درباره این سند گفتنی است که آن را علی شریعتی در آذرماه 1355 - حدود شش ماه قبل از شهادتش- خطاب به محمد رضا حکیمی نوشته است. خانواده شریعتی پس از باخبر شدن از نوشته شدن این نامه - متنی خطاب به استاد حکیمی نوشتند و درخواست کردند که او نوشته ها و گفته های شریعتی را بازبینی کند اما استاد حکیمی هرگز چنین نکرد و نهایتا اصل نامه را نیز به خانواده بازگرداند.


برادرم، مرد آگاهی و ایمان و تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمد رضا حکیمی.
 

و اما ... برادر! من به اندازه ای که در توان داشتم و توانستم در این راه رفتم و با این که هر چه داشتم فدا کردم، از حقارت خویش و کار خویش شرم دارم و در برابر خیلی از «بچه ها» احساس حقارت می کنم در عین حال، لطف خداوند به کار ناچیز من ارزش و انعکاسی بخشیده است که هرگز بدان نمی ارزم و میبینم که « کم من ثناء جمیل لست اهلاٌ له نشرته» و اکنون بدترین شرایطی را که یک انسان ممکن است بدان دچار شود، می گذرانم و سرنوشتی جز مرگ یا بدتر از مرگ ندارم.
 
با این همه، تنها رنجم این است که چرا نتوانستم کارم را تمام کنم و بهتر بگویم، ادامه دهم، این دریغی است که برایم خواهد ماند، اما رنج دیگرم این است که بسیاری از کارهای اصلی ام به همان علت همیشه، زندانی زمانه شده است و به نابودی تهدید می شود، آن چه از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانه هایی از یک راه، نگاه هایی برای بیداری، ارایه طریق، طرح هایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایده ها و بالاخره، نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد،
 
آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می رفت.آن ها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک، من همه این ها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستی ام و همه اندوخته ام و میراثم را با این وصیت شرعی یک جا به دست شما می سپارم و با آن ها هر کاری که می خواهی بکن.
 
فقط بپذیر تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم بتوانم با فراقت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومت ها و خباثت ها در محو یا مسخ ایمان و آثار من کاری از پیش نخواهد برد و ودیعه ام را به کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است. لطف خدا و سوز علی، تو را در این سکوت سیاه، به سخن آورد که دارد همه چیز از دست می رود، ملت ما مسخ می شود و غدیر ما می خشکد و برج های بلند افتخار در هجوم این غوغا و غارت بی دفاع مانده است. بغض هزار ها درد، مجال سخنم نمی دهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیز تر از کودکانم را به تو می سپارم و تو را به خدا و ... خود در انتظار هرچه خدا بخواهد.
مشهد – آذرماه 1355 / علی سربداری

 
 

نظرات  (۳)

  • آشنا بودم
  • شریعتی درد دین داشت؟! الله اعلم حیث یجعل رسالته!!!
    آنکه درد دین داشته باشد به یقین قبری نورانی و ملکوتی خواهد داشت و ما از خبائثیم اگر درد دین نداشته باشیم!!!
    یا عالم الغیب و الشهاده ارحمنی
    شریعتی رو دوووووووست دارم
  • امیر احسان
  • سلام ای دوست...

    " دوست با من گفت: غریبم
    شهر من کاشان نیست،
    شهر من گمشده است ...
    این درد دل با دوست گفتم:
    من هم غریبم ولی...
    شهر من تهران است
    شهر من پیداست
    گم شده ام
    در این شهر تار
    در این شهر بی بهار
    گم گشته دگر باز نگردد
    به کنعان
    غم بخور
    شهر من ای دل نگردد
    روزی گلستان
    غم بخور
    کلبه احزان شده است
    خانه دل
    خانه یار شده است
    خانه دل
    ای که پاکی غم دل
    تو آن آب روانی تو زلالی
    کن دعایی
    دعایی از ته دل...
    روزی شب رود و روز بیاید
    آن روز، روزی زود بیاید
    یار ما آن روز، زود بیاید"

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی