بهار آمد ، قرار آمد؟! نیامد
پیامی از نگار آمد؟! نیامد
تو رفتی و دلم ، این ، خفته در خون
دگر با خود ، کنار آمد ؟! نیامد
شبی کز گیسویت دل را ... نگاهت
به پای چوب دار آمد؟! نیامد
غرورم را چنان پیشت شکستم
به چشمت عشق خوار آمد نیامد؟!
شکستی ساز دل را و به گوش ات
طنین بغضِ تار آمد ؟! نیامد
دم رفتن ، خداحافظ که سهل است
برایت اشکم عار آمد نیامد؟
شد این جمله کلام آخرم ، آه
اگر که بر مزار آمد ...
نیامد ...
"ابر"