منزل همان عالمی بوده که تابستان مرحوم شده بود. این دوست لبنانی آیت الله
بهجت به ایشان گفته بود که من هم وارد اتاق شدم و پشت در ایستادم و در را
بستم. دیدم حضرت با آن عالم بزرگوار صحبت می کنند. من الفاظ را می شنیدم
ولی نمی فهمیدم. بعد از حدود نیم یا یک ساعت آقا آمدند بیرون خداحافظی
کردند. بعد آقا به من فرمودند که این آقای بزرگوار یک هفته بیشتر زنده نیست
و من هم آمده بودم برای خداحافظی. البته ایشان از ما گلایه کرد، چون من به
این بنده خدا قول داده بودم که تا در قید حیات هست، ظهور من اتفاق می
افتد، اما چه کنم که باز هم به امر الهی در ظهورم تاخیر افتاد! یعنی ببینید
بنا بود حدود بیست و چند سال قبل ظهور اتفاق بیافتد ولی باز هم تاخیر
افتاد! البته آیت الله بهجت از آن دوست لبنانی شان پرسیده بودند که من این را برای
دیگران هم بگویم که ظهور تأخیر افتاد، فرموده بودند بگو که آقای بهجت هم
به ما خبر دادند. این خودش یک نکته ای است که مرحوم سید بن طاووس به
فرزندشان در کشف المحجة می گویند که بارها قرار بود آقا بیاید و همه چیز
تمام شده بود ولی باز تاخیر افتاد !