ماه خدا دمیده، کجا مانده ماه من
خیره به آسمان شده امشب نگاه من
ماه خدا رصد شده با این همه غبار
اما تو درنیامدی از ابرِ آهِ من
راه تو سد نمی شود از آب و از غبار
روی تو مانده در پس دودِ گناه من
حالا بیا حلول کن و شب به شب بتاب
تا روشنی دهی به دل روسیاه من
یک ماه مهلت از تو رسیده به خاطر
یک سال عمر رفته و پر اشتباه من
یک سال رفت و بر سر راه ظهور تو
شد سنگ زیر پا عمل دلبخواه من
دست مرا بگیر و به مهمانیم ببر
از خود مرا جدا مکن ای سر پناه من ...
بابای همه! یتیم ها را دریاب
هر چند خدا خودش کریم است،آقا!
لطفی کن و «یا کریم»ها را دریاب