دانلود اهنگ جدید این سه پرنده ... :: قریب و غریبه

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

بایگانی


برداشت شما از فضای این سه پرنده چیست ؟

برداشت من این بیت مولاناست :

از مقامات تبتل تا فنا

پله پله تاملاقات خدا


نظرات  (۵)

  • مصطفی (احمدی گرافیک)
  • پرنده های بیرون از قفس در اصل در قفسی بزرگتر هستن یعنی قفس دنیا
    اولین چیزِی که بذهنم رسید این بود .

    روزها فکر من این است و همه شب سخنم
    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
    به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم

    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
    یا چه بود است مراد وی از این ساختنم

    جان که از عالم علوی است یقین می دانم
    رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم

    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
    دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
    به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

    کیست در گوش که او می شنود آوازم
    یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم

    کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
    یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
    یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

    می وصلم بچشان تا در زندان ابد
    از سر عربده مستانه به هم درشکنم

    من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
    آن که آورد مرا باز برد در وطنم

    تو مپندار که من شعر به خود می گویم
    تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

    شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
    والله این قالب مردار به هم در شکنم
  • الاحقر فرزاد
  • پرنده بیرون از قفس و محصور در خانه به تمسخر پرنده داخل قفس مشغول است... درحالی که خود هنوز در دل قفس دارد و آمال خود را در قفس می جوید ...
    غافل از پرنده ای رها که بیرون از سرای و فارغ از همه به پرواز مشغول است...
    حکایت دنیای ماست که آنان که به ظاهر دین مدارند و ادای از دنیابریدگان را در می آورند ...به گرفتاران در قفس دنیا می خندند و سرکوفت می زنند ...فارغ از آنکه پای خودشان سخت گیر است ...
    به خودت مگیر ... با تو نبودم ...کلا گفتم

    و البته که دست بالای دست بسیاره !!!
    یاد خودم میفتم
    تو قفس گناه محبوس شدم
    اما وقتی پر زدن نزدیکان خودم رو میبینم از عمق وجود میسوزم

    بعضیاشون میخوان من رو نجات بدن اما مثل این پرنده که رو قفس نشسته، کلید قفس رو ندارن

    و من باید در قفس بمانم تا خودم فکری کنم تا آزاد شوم

    مشکل بعضی از ما این است که به قفس عادت کردیم
    حتی اگر کسی درب قفس را باز کند در قفس میمانیم

    حتی اگر بیرون هم ببرندمان، باز به قفس برمیگردیم

    اصغر جان این نکته تو تربیت هم صدق میکنه

    افرادی رو میبری تو محیط معنوی اما دلش پیش گناهه
    چیکار میشه کرد؟؟؟

    البته خودمون هم همینطوری هستیم
    باید فکری کرد

    شرمنده که زیاد مزاحمت میشم
    جیگرتو...
  • مکتب الشهدا
  • من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
    قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی