حالا که می روی جگرم را نگاه کن
این چشم های محتضرم را نگاه کن
در این لباس ها چقدر دیدنی شدی
زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن
من پیر و تو جوان کمی آهسته تر برو
افتادگی بال و پرم را نگاه کن
باور نمی کنی که علی پیر تر شدم
پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن
اصلا بیا بجای تمنّا جرعه ای
شرمندگی چشم ترم را نگاه کن
بعد ار تو فصل، فصل دلم بی قرار شد
بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد
استاد علی اکبر لطیفیان
کی گفته من بی کس و کارم . . . ؟؟
بابای من
قشنگ ترین بابای دنیاست
حتی اگه توو آسموناست
خوب میدونه رقیه تنهاست...