چقدر اسامی لطیف دارد خدا و ما ...
خدایا جوشن را جوشن روحم کن ...
یا رفیق ...
یا شفیق ...
یا حبیب الباکین ...
یا کنز الفقرا ...
یا جابر العظم الکسیر ...
یا طبیب القلوب ... یا منجی الصادقین ... یا ...
چقدر اسامی لطیف دارد خدا و ما ...
خدایا جوشن را جوشن روحم کن ...
یا رفیق ...
یا شفیق ...
یا حبیب الباکین ...
یا کنز الفقرا ...
یا جابر العظم الکسیر ...
یا طبیب القلوب ... یا منجی الصادقین ... یا ...
ماه خدا دمیده، کجا مانده ماه من
خیره به آسمان شده امشب نگاه من
ماه خدا رصد شده با این همه غبار
اما تو درنیامدی از ابرِ آهِ من
راه تو سد نمی شود از آب و از غبار
روی تو مانده در پس دودِ گناه من
حالا بیا حلول کن و شب به شب بتاب
تا روشنی دهی به دل روسیاه من
یک ماه مهلت از تو رسیده به خاطر
یک سال عمر رفته و پر اشتباه من
یک سال رفت و بر سر راه ظهور تو
شد سنگ زیر پا عمل دلبخواه من
دست مرا بگیر و به مهمانیم ببر
از خود مرا جدا مکن ای سر پناه من ...
من اومدم بین خوبا ،آشتی کنم باهات خدا
به کی بگم پشیمونم ، از اینهمه جرم و خطا
ببین که من روم نمیشه سرم رو بالا بگیرم
میون زندون گناه، ببین خدایا اسیرم
ولی شنیدم از کرم، غبار رو از دل میبری
تو این روزای مهمونی گنه کارا رم میخری...
گنه کارا رم میخری...
گنه کارا رم میخری...
گنه کارا رم میخری...
گنه کارا رم میخری...
.
.
.
قومی همه محو در خدا می گشتند
دور حرمش ز ماسوا ، می گشتند
یک عده هم از فرط تعقل در عشق
با عقربه قبله نما می گشتند ...
"الاحقر"