دانلود اهنگ جدید بایگانی ارديبهشت ۱۳۸۹ :: قریب و غریبه

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

قریب و غریبه

دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع را ...

بایگانی

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۹ ثبت شده است

                متن خطبه جانسوز امیرمؤمنان در فراق فاطمه (س)

Normal0falsefalsefalseMicrosoftInternetExplorer4 «سلام بر تو ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، سلامی از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است. ای پیامبر خدا، صبر و بردباری من با از دست دادن فاطمه سلام الله علیها کم شده، و توان خویشتنداری ندارم اما برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبت تو را کشیده‌ام، صبر کردن ممکن است. این من بودم که با دست خود، تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت، جان گرامی‌ات میان سینه و گردنم پرواز کرد «پس همه ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم» پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من همیشگی و شب‌هایم شب زنده‌داری است تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند.به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبرگیر که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است.سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کننده‌ای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلام نمی‌کند. اگر از خدمت تو بازمی گردم از روی خستگی نیست و اگر در کنار قبرت می‌نشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده، نمی‌باشد.» (1)

 


مستی نه از پیاله، نه از خم، شروع شد

از جاده سه شنبه شب قم شروع شد ...




دست بر سینه زدن ، آسان است

                                              کار دشوار دلم می خواهد 

سینه را سینه زدن مرهم نیست

                                             ضرب مسمار دلم می خواهد ...



ماجرای تلخ گل

باغ از یک سو در آتش، خرمن گل یک طرف
غنچه ى نشکفته یک سو، دامن گل یک طرف

مى زند آتش به جان بلبل حسر نصیب
غارت گلچین ز یک سو، چیدن گل یک طرف

شعله در باغ ولایت سر کشیها کرد و، سوخت
غنچه ى را پیراهن از یک سو، تن گل یک طرف

اى دریغا در میان شعله هاى کینه سوخت
غنچه را تن یک طرف، پیراهن گل یک طرف

بلبل پر بسته را از باغ بیرون مى برند
خس ز یک سو، خار یک سو، دشمن گل یک طرف

مى زند این تازیانه، مى زند آن با غلاف
قنفذ از یک سو، مغیره، دشمن گل، یک طرف


یک طرف، بیشرمى آتش بیار معرکه
ماجراى تلخ سیلى خوردن گل، یک طرف

یک طرف، بر روى نازکترز گل سیلی زدن
دیدن بر روی خاک افتادن گل ، یک طرف

یک طرف گستاخى گلچین و ظلم خار و خس
سوختن از بعد پرپر کردن گل، یک طرف

عاقبت دست خدا را این محن از پا فکند
کشتن گل یک طرف، سوزاندن گل یک طرف

طاقت از دست تماشا برد در آن گیرو دار
شعله از یک سو، به خون غلطیدن گل یک طرف

در میان دودها و شعله ها پیچیده بود
ناله ى بلبل ز یک سو، شیون گل یک طرف

محمد علی مجاهدی

نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل

هجوم قوم هیزم بود و آتش

***

گرفتی از مدینه گفتنت را

دریغ از من نمودی دیدنت را

ولی با من بگو ساعت به ساعت

چرا کردی عوض پیراهنت را

***

کمی از غسل زیر پیرهن ماند

کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلی که آخر بی کفن ماند

                                                                                                                         دوبیتی هایی از محسن عرب خالقی
                                                                                آرزوی علی

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت

علی انسانی